
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی هرمز، تحصیل، حقی همگانی و نیازی بنیادین برای توسعه فردی و اجتماعی است. اما این حق در بسیاری از مناطق دورافتاده، با چالشهایی روبهروست که گاه به شکل کپرهای ناایمن و کلاسهایی بدون نیمکت و سقف مناسب خود را نشان میدهد.
در این نقاط، تحصیل نه یک مسیر هموار، که تلاشی مداوم برای فتح قلهای سخت است؛ قلهای که برای کودکان این سرزمین به معنای آیندهای روشنتر و فرصتی برای شکوفایی است. هر مدرسهای که در دل یک روستای محروم قد علم میکند، در واقع چراغی است که تاریکی جهل را میشکافد و امید را به جان کودکان و خانوادههایشان میدمد.
در دل کوهستانهای شمال شرقی استان هرمزگان، منطقهای پرعزم و باهمت وجود دارد به نام چهاردَه روستا؛ که ۴ روستای آن در شهرستان ميناب و ۱۰ روستا در شهرستان بشاگرد قرار دارد، روستای دَرشهر، که ساکنان آن با وجود شرایط سخت زندگی، باور دارند که آینده از دل آموزش میگذرد.
آنها در دل صخرهها و راههای صعبالعبور، با دستهای خالی اما دلی سرشار از ایمان، برای ساختن فردا تلاش میکنند. این روستا، به همراه سیزده روستای دیگر، در طرحی جهادی برای توسعه عدالت آموزشی انتخاب شد؛ طرحی که به همت نیروهای مردمی، گروههای جهادی و همراهی اهالی، به بار نشست.
آغاز یک حرکت؛ نذر خدمت، نیت شهدا
قصه از نیتی آغاز شد؛ نیت کسانی که دل در گرو خدمت داشتند و آن را زکات زندگی خود میدانستند. نیتشان این بود: به نیت شهدای خدمت، برای بچههای این سرزمین، مدرسهای بسازند. یکی از این مدارس، مدرسهای بود در روستای دَرشهر، یکی از کوهستانیترین و صعبالعبورترین نقاط شهرستان میناب. جایی که سرمای ارتفاع، نبود امکانات، و مسیرهای سخت، سالها مانع از تحصیل باکیفیت دانشآموزان شده بود. جایی که کلاسها نه سقف داشت و نه دیوار درستوحسابی؛ جایی که نامش «کپر» بود اما امید در آن زنده بود.
روستایی با ثروت دل و محصول
دَرشهر، روستایی است با مردمی کشاورز و دامدار؛ با زمینهایی که از دلشان سیر و خرمایی میروید که آوازهاش به استانهای همجوار هم رسیده است. به گفته یکی از بانوان این روستا، همین مردم، با فروش همین محصولات ساده و صمیمیشان از سیر و خرما گرفته تا سیب و انار محلی سهم خود را در ساخت مدرسه پرداختند. گوسفند دادند، سیب و پیاز فروختند، پول به صندوق همیاری ریختند. انگار هر کدامشان بخشی از دیوار این مدرسه را با دستهای خود بالا بردند.
همدلی، رمز پیشرفت
یکی از زیباترین جلوههای این پروژه، همدلی مردمان درشهر بود؛ کسانی که هر چه داشتند گذاشتند تا «کپر» به «مدرسه» بدل شود. مدرسهای که دیگر نه از نی، بلکه از دیوار و سقف مستحکم ساخته شده و استانداردهای لازم را دارد. این کار، فقط یک ساختوساز ساده نبود؛ نماد پیروزی اراده مردمی بر محدودیتها بود. گروههای جهادی، مردمی که برای ساخت وطن از جان مایه میگذارند، و مسئولانی که پای کار آمدند، دست در دست هم دادند تا لبخند بر لبان کودکان این روستا نقش ببندد.
رویاهایی که جان گرفتند
فرد جهادگری گفت: یکی از روزهایی که در این منطقه حضور داشتیم، سرمای هوا آنقدر بود که نفسکشیدن سخت میشد، اما دیدن بچههایی که با چشمان پرامید در کلاسهایی بدون سقف مینشستند، عزممان را جزم کرد. از دل همان رویاها بود که این مدرسه شکل گرفت. حالا با افتتاح این فضا، کودکان با لبخندی شیرین و چشمهایی پر از آرزو وارد دنیایی میشوند که در آن میتوانند رشد کنند، یاد بگیرند، و رویاهایشان را به واقعیت بدل کنند.
کودکان؛ معماران آینده
یکی از دانشآموزان هم گفت: وطن ما خانهای است که در آن رشد میکنیم، یاد میگیریم، و آرزو میسازیم. ساختن وطن فقط کار بزرگترها نیست. ما هم میتوانیم با درسخواندن و کمک به دیگران، سهمی در ساخت آینده کشورمان داشته باشیم.
بنابراين چنین پروژهای نه تنها یک اقدام عمرانی، بلکه نمادی از تعهد اجتماعی، مشارکت مردمی و ایمان به آیندهای روشن است. امروز، با ساخت این مدرسه در روستای درشهر، نهتنها یک ساختمان ساخته شد، بلکه دلهایی ساخته شد؛ امیدهایی زنده شد و ریشههایی برای فردا کاشته شد. ایران به فرزندان خود مدیون است، اما ما نیز به خاکی که در آن قد کشیدهایم، بدهکاریم.
از امروز، همه ما مسئولتر از گذشتهایم؛ نسبت به روستاهایی که هنوز چشمبهراهاند، نسبت به کودکانی که ممکن است هنوز در کپرها درس بخوانند، و نسبت به آیندهای که باید با علم، همدلی و عشق بسازیم.
انتهای خبر/