خبر های امروز : 3
او انسانی از جنس فرشته بود
شماره خبر : 7953
00:05 1404-02-24
زندگی‌نامه شهید «محمد توریانی»؛
او انسانی از جنس فرشته بود
شهید «محمد توریانی»، جوانی منظم و پرتلاش بود که شب و روزش با کار، عبادت، کمک به خانواده و مطالعه می‌گذشت. در دوران خدمت نیز با اخلاق نیکو، عشق به نماز چنان تأثیری گذاشت که فرمانده‌اش او را «انسانی از جنس فرشته» می‌نامید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هرمز، شهید «محمد توریانی» یکم فروردین، ۱۳۵۹ در روستای توریان تابعه شهرستان قشم دیده به جهان گشود. پدرش علی، کارگر بنایی بود و مادرش صالحه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۷۷ ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش خدمت می‌کرد. بیست و پنجم اردیبهشت ،۱۴۷۹ در درانگون شیراز هنگام برگزاری رزمایش آموزشی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است

بسم رب الشهدا

زندگی قبل از خدمت، تلاش ایشان در طول شبانه‌ روز باعث شده بود که کارهایش تقسیم‌بندی و برنامه‌ ریزی‌ دقیقی داشته باشد. همیشه به دوستان، رفقایش، برادران و خانواده راهنمایی خوبی می‌کردند، که باید کارهایشان در طول شبانه‌ روز طبق برنامه‌ ریزی انجام دهند تا در زندگی هم دچار عقب‌ ماندگی و هم کمبود وقت نشوند و وقتشان را بیهوده هدر ندهند. آقا محمد روزها به کار کردن در فضای سبز مشغول بود و زمان‌هایی تراکتور و تعمیر تراکتور را نیز انجام می‌داد. به کاشتن نهال درخت و گل و کشاورزی علاقه خاصی داشت. عصرها هم مشغول تعمیر موتور در خانه بود، گاهی وقت‌ها به پدرش در کشاورزی کمک می‌کرد. شب‌ها وقتش را در مجالس قرآن‌خوانی و سرودخوانی و تمرین شعر می‌گذراند. نیم‌ ساعت وقتش را به مطالعه می‌داد. به نماز اهمیت می‌داد و وقت نماز می‌شد به مسجد می‌رفت و نماز را با جماعت ادا می‌کرد و کمک به پدر و مادر را سرلوحه کار خود قرار می‌داد.

زندگی در حالت خدمت آقا محمد همانطور که فرمانده گردان جناب آقای سوران مومنی فرد نقل می‌کنند که ایشان نه تنها راننده من بودند، بلکه انسانی از جنس فرشته در کنار من بودند. ایشان فردی راستگو، درستکار، با خدا و با احترام بودند و به من و هم‌گردانشان طریقه زندگی و چگونگی خدمت کردن را می‌آموختند. وقت نماز که می‌شد، سجاده نمازش را از ماشین بیرون می‌آورد و نماز می‌خواند و همرزم‌ها و دوستانش را صدا می‌زد که بیایید که خداوند ما را برای گفتگو و مهمانی نوازی دعوت می‌کند و به من می‌گفت؛ جناب سروان نماز را به وقتش بخوانیم. همیشه قرآن توی ماشینش که آقا محمد راننده آن بود می‌دیدم. بعد از نماز آن را تلاوت می‌کرد و دعا می‌خواند. نه تنها برای خود من، بلکه برای تمام گردان. دعایش این بود که می‌گفت: «بارالها! ما را سلامت و استقامت و پیروز در برابر دشمنان قرار بده، تا ایرانی محکم و استوار داشته باشیم.» به همین خاطر او را فرشته یاد می‌کنم.

آقا محمد زمانی که به مرخصی می‌آمد اگر متوجه می‌شد که برادرانش از دستور پدر، مادر و یا بزرگ‌تر سرپیچی می‌کردند، ناراحت می‌شد و می‌گفت: «بروید خدمت کنید تا قدر پدر و مادرتان را بدانید که چقدر برایمان زحمت کشیده‌اند.» خداوند او را بیامرزد و روحش را قرین رحمت خود قرار دهد.

انتهای خبر/

نظرات
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!