حالت تاریک

امروز : چهارشنبه, 1403/04/13 | 2024/07/03

Logo

فرازی از وصیت‌نامه شهید سایانی؛

عمل من نقشه‌ام را به جهانیان ظاهر می‌کند

عمل من نقشه‌ام را به جهانیان ظاهر می‌کند

شهید سایانی در وصیت‌نامه خود گفته است: كاري كه قصد انجامش را دارم قبل از گفتار با كردار نشان خواهم داد، زيرا عمل من نقشه مرا به جهانيان ظاهر خواهد كرد.

شهيد علي ساياني ۲۹ فروردين سال ۱۳۴۴ در مرودشت استان فارس در خانواده‌اي مذهبي كه اصالتا اهل فين بندرعباس بودند به دنيا آمد، چون روز تولدش همزمان با ميلاد امام علي (ع) مصادف شد نامش را علي گذاشتند.

دوران كودكي را در شهرهاي شيراز، بوشهر، زاهدان، سنندج و كرمانشاه سپري كرد و نوجوان بود كه به بندرعباس آمد.

علي ساياني هرچه بزرگ تر مي‌شد درد جامعه را بهتر احساس مي‌كرد و از ناروايي‌هايي كه در امت مسلمان ايراني مي رفت بيش تر رنج مي‌برد، آرزو داشت كه در جامعه فقر وجود نداشته باشد و همه در رفاه و آسايش باشند.

بيشتر لباس‌هاي خود را به دوستان و هم كلاسي‌هايش مي‌بخشيد و تا آنجا كه مي‌توانست از هيچ كمكي به دوستان فروگذار نمي‌كرد.

وي با وجود سن كم با صف انقلابي‌هاي ضد رژيم شاه پيوست و فعاليت‌هاي انقلابي خود را آغاز كرد. گاهي تا ديروقت بيدار مي‌ماند و با كمك دوستانش اعلاميه‌ها و پيام‌هاي امام را دست‌نويس مي‌كرد و صبح روز بعد در كشوي ميزهاي مدرسه مي‌گذاشت.

نوارهاي سخنراني امام راحل را از دوستان خود مي گرفت و تكثير و پخش مي‌‌كرد و گاهي هم نوارها را به منزل مي‌برد تا خانواده‌اش نيز بي‌نصيب نمانند.

افت شديدي درسي علي والدينش را متوجه فعاليت هاي انقلابي اين نوجوان در زمينه‌هايي همچون توزيع اعلاميه‌هاي و نوارهاي صوت سخنان امام راحل همچنين ارتباط با جامعه روحانيون استان مي‌كند كه در اين مسير پدر و مادر شهيد نيز همگام با فرزندشان وارد فعاليت‌هاي انقلابي مي‌شوند.

روز نهم دي ماه در آموزش و پرورش بندرعباس مراسم چهلم شهداي قم برپا بود، پس از تمام شدن مراسم مردم دو دسته شدند؛ يك دسته به طرف فرمانداري رفتند و دسته ديگر به طرف ميدان شاه حسيني سابق حركت كرده و در مسير خود مشروب فروشي و بانك را به آتش كشيدند.

زماني كه شهيد علي به همراه عده‌اي از دوستان و همسالانش به سمت خيابان سيد جمال الدين اسد آبادي حركت كردند؛ با مأموران رژيم مواجه شدند.

درگيري شروع شد و به كار به پرتاب گاز اشك آور و شليك گلوله كشيد. علي كه نزديكي ديوار دبستان محمديه ايستاده بود و شعار مي‌داد براثر اصابت كپسول گاز اشك آور به زمين افتاد و خون از سرش فواره زد.

مردم علي را به بيمارستان بردند و يكي از دوستانش با «خون علي» كه هنوز روي زمين جاري بود، جمله «مرگ برشاه» را روي ديوار مدرسه نوشت كه تا مدت‌ها باقي بود.

شهيد علي ساياني يك هفته در بيمارستان بستري بود و سرانجام ۱۵ دي ماه سال ۱۳۵۷ به لقاءالله پيوست.

شهيد سالياني در وصيت‌نامه يك خطي خود كه بعدها لابه لاي كتاب‌هايش پيدا شد، آورده است: 'كاري كه قصد انجامش را دارم قبل از گفتار با كردار نشان خواهم داد، زيرا عمل من نقشه مرا به جهانيان ظاهر خواهد كرد.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از