خبر های امروز : 3
فرهنگی | - شماره خبر : 5193
1403-07-09 14:30 https://hormoz.ir/short/Vbrn0
در گفتگو با هرمز مطرح شد؛
دعای قشنگ رهگذری که در ذهنم ماندگار شد
در هیاهوی زندگی و روزمرگی‌ها، اما از خلوت با مولایم غافل نشدم و در فضای مجازی یک گروه دونفره تشکیل دادم با حضور خودم و مهدی فاطمه(س)، و در آن گروه، با امامم حرف می‌زنم...

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی هرمز، سودای خدمت به آقا امام زمان(عج) در سر داشت اما نمی‌دانست کجا و چگونه؟! تا اینکه یک روز در منزل خواهرش در شهرستان ابوموسی شاهد برپایی مراسمی تحت عنوان سه‌شنبه‌های مهدوی جلوی درب منزلش بود و همان‌جا به ذهنش خطور کرد که او هم می‌تواند همین کار را انجام دهد تا کمی احساس آرامش کند.

 اما مشکلی که داشت اینکه در منازل سازمانی واقع در شهرک شهید رجایی ساکن بود و به دلیل کمبود فضای لازم، اجرای برنامه برایش امکان‌پذیر نبود، تا اینکه از شهرک شهید رجایی به محله آزادگان نقل مکان کرده و توانسته‌به قول خودش، گامی هرچند کوچک در راستای ترویج فرهنگ مهدویت بردارد.

نجمه خاتون سالاری، زن خانه‌دار، اهل بندرعباس را می‌گویم که در ادامه، گفتگوی جذاب و خواندنی با وی را باهم می‌خوانیم؛

درست یادم هست که ایام کرونا بود، اوایل به‌همراه هر دو دخترهایم، با هدف يادآوري و تبلیغ ظهور صاحب‌الزمان(عج)، اقدام به تهیه و توزیع بسته‌های فرهنگی در بین مردم کردم، تا اینکه به مرور مردم با برنامه ما آشنا شدند و جمعیت ما بیشتر شد. 

البته زمانی که در شهرک شهید رجایی ساکن بودیم چون خانه ما در محله بود و تا سر خيابان، فاصله داشت، تا قبل از شیوع ویروس کرونا، اعیاد غدیر و نیمه شعبان، با همکاری همسایه‌ها سر خیابان اصلی شهرک شهید رجایی، اقدام به برپایی ایستگاه صلواتی می‌کردیم.

ابتدا با دخترانم به عشق مولایمان وارد عرصه خدمت شدیم

همانطور که گفتم، اوایل خودم و دوتا دخترانم این برنامه را برگزار می‌کردیم و کم کم مردم کنار ما می‌نشستند و زیارت آل یاسین قرائت می‌کردیم، زمانی که سرود سلام فرمانده تولید و پخش شد ما نیز این سرود را در پارک الشهدا محله آزادگان بندرعباس با بچه‌ها اجرا می‌کردیم که خیلی مورد استقبال واقع شد.

برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی روز به روز رونق گرفت 

 برنامه ما به همین جا ختم نشد، حتی در زمان اغتشاشات، با آن همه هجمه‌ای که به حجاب وارد شد برخی خانواده‌ها فکر کردند برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی تعطیل شده و به همین خاطر فرزندانشان را نمی‌آوردند، اما به مرور زمان و به لطف خود آقا، امام زمان(عج)، برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی روز به روز رونق گرفت و همچنان پابرجاست و سه‌شنبه هر هفته با حضور عاشقان مهدی فاطمه(س) برگزار می‌کنیم.

تلاشمان را در راستای ترویج فرهنگ مهدویت بکار گرفته‌ایم 

 آشنایی با تعدادی از بانوان عاشق مهدویت، از برکات برپایی برنامه معنوی سه‌شنبه‌های مهدوی در محل پارک الشهدا محله آزادگان است و درحال حاضر یک تیم ۱۰ نفره هستیم که در راستای توسعه و ترویج فرهنگ مهدویت، تمام تلاش خود را به کار گرفتیم.

 اوایل فعالیت، دعای آل یاسین را در پارک قرائت می‌کردیم که درحال حاضر نیز هم ایستگاه صلواتی و هم مسابقه و نقاشی برای کودکان و نوجوانان برگزار می‌کنیم. 

در هيچ شرایطی برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی تعطیل نمی‌شود 

علاوه اجرای برنامه ثابت سه‌شنبه‌های مهدوی، در اعیادی همچون نیمه شعبان، عید غدیر، روز میلاد امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) اجرای برنامه داریم، عشق به ائمه‌ اطهار(ع) آن‌چنان در وجودم متبلور شده که حتی زمانی که بندرعباس نیستم، هم مقابل درب منزل پدری‌ام، برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی را برگزار می‌کنیم، در بندرعباس نیز این برنامه توسط سایر اعضای گروه در پارک برگزار می‌شود.

در بین روزهای هفته، روز سه‌شنبه‌، برایم خیلی خوب و پر انرژی هست، گرما و سرمایش را دوست دارم، از اینکه در این مسیر قدم برمی‌دارم خوشحالم و آرامشی از جنس خدا به دست آورده‌ام. امیدوارم این توفیق را داشته باشم تا ظهور آقا، این برنامه را پابرجا نگه‌دارم.

بخشی زیادی از هزینه‌ها، نذورات افرادی است که حاجت گرفتند 

خیلی جالب است که بدانید هزینه‌های برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی را خود آقا امام زمان(عج) می‌فرستند و از هیچ جایی حمایت مالی نمی‌شویم، خیلی‌ها در همین برنامه حاجت گرفتند که در کنار ما حضور پیدا می‌کنند تا نذرشان را ادا کنند، البته خانواده و رهگذران و عاشقان مهدی موعود(عج) نیز ما را در برپایی این برنامه یاری می‌کنند، به مدت سه سال و نیم است که برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی را در پارک اجرا می‌کنیم.

موقع حرف زدن با امام زمان(عج) احساس سبکی می‌کنم 

در هیاهوی زندگی و روزمرگی‌ها، اما از خلوت با مولایم غافل نشدم و در فضای مجازی یک گروه دونفره تشکیل دادم، خودم و مهدی فاطمه(س) و در آن گروه، با امامم حرف می‌زنم، این‌قدر حرف می‌زنم که احساس سبکی می‌کنم، از وقتی که تو این مسیر قرار گرفتم احساس می‌کنم به آدم صبورتر و قانع‌تری تبدیل شدم، خیر و برکت در زندگي‌ام بیشتر شده، آرامش خاصی دارم و همه اینها را مدیون لطف و کرم آقام، امام زمان(عج) هستم.

دعای قشنگ رهگذری که در ذهنم ماندگار شد

می‌خواهم یک خاطره خوب از اجرای برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی برایتان بگویم، به وقت اجرای برنامه، خودم به استقبال مردم می‌روم و رزق معنوی به آنها هدیه می‌دهم و ازشان دعوت می‌کنم که در برنامه شرکت کنند، وقتی با یک آقایی صحبت کردم خیلی ذوق کرد و با صدای بلند گفت ما خاک پای شما بانوان چادری هستیم، خم شد تا چادرم را ببوسد، در پاسخ به این کارش گفتم برادر، برایمان دعا کنید تا این توفیق همیشگی باشد و چادر روی سرمان بماند، یک بار دیگر، مرد میانسالی یک دعای قشنگی کرد که همیشه در ذهنم ماندگار شد، وی در مقابل دعوت و پذیرایی از او، گفت ان شاءالله شیرینی ظهور را پخش کنید.

خیلی از بانوان بدحجاب هم از برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی استقبال می‌کنند، رده سنی اعضای گروه و افرادی که در برنامه حضور دارند، کودک، نوجوان، جوان و میانسال هستند.

سه‌شنبه‌ها نذر ظهور دارم/ با شوق عجیبی غذای مرام مهدوی توزیع می‌کنم 

همیشه با آقا حرف می‌زنم و می‌دانم که به حرف‌هایم گوش می‌دهد، سه‌شنبه‌ها نذر ظهور مهدی موعود(عج) کردم و از این کارم لذت می‌برم، خیلی‌ها بهم می‌گویند چه حوصله‌ای داری توی این هوای گرم، اینقد وسایل را به پارک می‌بری خسته نمی‌شوی؟! شاید باور نکنید ولی سه‌شنبه‌ها یک انرژی مضاعفی پیدا می‌کنم و حس خاصی دارم که اصلا قابل بیان نیست، آن روز برایم روزی پر برکت هست، ظهرها که غذای مرام مهدوی درست می‌کنم ذوق و شوق خاصی دارم.

در مدتی که برای تعجیل فرج امام زمان(عج) و ترویج فرهنگ مهدویت فعالیت داریم، با دوستانی آشنا شدم که در مناطق دیگر شهر بندرعباس در خصوص مهدویت برنامه دارند و پارک بانوان اصالت یکی از فعال‌ترین‌هاست، پارک بانوان شریعتی و ششصد دستگاه هم دوستانم در این حوزه فعالیت دارند.

بانویی که حاجت زیارت کربلا را از سه‌شنبه‌های مهدوی گرفت

یک خاطره دیگر از برکات سه‌شنبه‌های مهدوی اینکه سال گذشته در پیاده‌روی اربعین، موقع وضو گرفتن برای نماز مغرب، با خانمی که پوشش بندری داشت هم‌صحبت شدم وقتی متوجه شد اهل محله آزادگان هستم، به من گفت خانم سالاری که در پارک شهدا، برنامه سه‌شنبه‌های مهدوی اجرا می‌کند را می‌شناسید، تعجب کردم که چرا من این خانم را نمی‌شناسم، به او گفتم خودم هستم، پرسید واقعا خودتان هستید و بغضش ترکید و خیلی گریه کرد، لابه لای بغض و اشک به من گفت دعایت در حق من به استجابت رسید، یادتان هست به من گفتید ان‌شاءالله باهم برویم کربلا؟! دیدی باهم آمدیم کربلا! سپس سریع رفت قضیه را برای همسفرانش تعریف کرد، چون آن‌موقع که این حرف را به او زده بودم، ماسک زده و چهره همدیگر را ندیده بودیم.

انتهای خبر/

نظرات