خبر های امروز : 2
روایتی از شهید عمرانی و میوه‌های بهشتی
شماره خبر : 7412
00:05 1404-01-21
خاطره‌‌ای از شهید «سید عبدالحسین عمرانی»؛
روایتی از شهید عمرانی و میوه‌های بهشتی
همکار شهید تعریف می‌کند: کنج دیوار مقداری میوه توی مشمایی گذاشته بودم تا موقع استراحت معلم‌ها به آن‌ها بدهم تا گلویی تازه کنند. میوه‌ها را برداشتم تا به حیاط بروم و بشویم. سید عبدالحسین زود متوجه شد و به طرفم آمد

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هرمز، شهید «سید عبدالحسین عمرانی» نهم شهريور ۱۳۳۵، در شهرستان ميناب به دنيا آمد. پدرش سيدمحمد، كارمند بود و مادرش كاظميه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. معلم بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج كرد و صاحب يک پسر و سه دختر شد. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست‌ و يكم بهمن ماه 1364، در اروندكنار آبادان بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.

روایتی از شهید عمرانی و میوه‌های بهشتی

زنگ تفریح را زده بودند و معلم‌ها یکی یکی به دفتر می‌آمدند، در چشم به هم زدنی صندلی‌ها پر شد و زمزمه‌ها بالا گرفت.

کنج دیوار مقداری میوه توی مشمایی گذاشته بودم تا موقع استراحت معلم‌ها به آن‌ها بدهم تا گلویی تازه کنند.

میوه‌ها را برداشتم تا به حیاط بروم و بشویم.

سید عبدالحسین زود متوجه شد و به طرفم آمد و با لبخند همیشگی‌اش گفت: حالا که شما زحمت آوردنش را کشیدید، اجازه بدهید من آن‌ها را بشویم.

تا خواستم حرفی بزنم، سید امان نداد و مُشَما را از دستم گرفت و رفت. دنبالش رفتم تا نگذارم میوه‌ها را بشوید. اما حریفش نشدم، اصرارهایم بی‌فایده و بی‌نتیجه بود.

وقتی دیدم نمی‌توانم مانع‌اش بشوم برگشتم و سر جایم نشستم. چند دقیقه‌ای بیشتر طول نکشید که سید برگشت، میوه‌ها را روی میز گذاشت و رو به من کرد و گفت: میوه‌های بهشتی آوردی، انار، سیب و...

سید میوه‌ها را تک تک جلوی معلم‌ها گرفت و با تواضع و فروتنی که خاص خودش بود تعارف‌شان کرد. خودش آخرین نفری بود که میوه خورد.

(به نقل از همکار شهید)

نظرات
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!