
زندگینامه شهید عباس جلالی بهمنی؛
شهیدی که وعده آوردن تربت کربلا را داد
شهید جلالی بهمنی، جوانی مؤمن و عاشق شهادت از روستای خیرآباد در شهرستان میناب، زندگیاش سرشار از عشق به اهل بیت (ع) و خدمت به مردم بود، همانگونه که همواره میگفت: یا تربت کربلا را میآورم، یا با تابوتی، از جبهه بازمیگردم.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «هرمز»، عباس جلالی بهمنی در دوازدهم مهر ۱۳۴۴ در روستای خیرآباد میناب چشم به جهان گشود. پدرش محمد، کارگر و مادرش شهربانو نام داشت.
تحصیلاتش تا پایان دوره ابتدایی بود. او به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در هجدهم مرداد ۱۳۶۲ در منطقه قلاویزان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن و سینه به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش قرار دارد.
در زمانی که جوانی بهار زندگیاش را میگذراند و با لبخندهایش فضای خانه را پر از شادی و طراوت کرده بود، روزگار این گل زیبا را از میان گلستان زندگیاش چید. رفتن او چون بادی سرد در بوستان خانواده وزید و همه را دلتنگ و غمگین ساخت.
عباس جلالی تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد و پس از ترک تحصیل، مدتی بیکار بود تا اینکه در سپاه پاسداران ثبتنام کرد و به عنوان کارمند در سپاه بندرعباس مشغول به کار شد.
با وجود تحصیلات کم، علاقهمند به مطالعه کتابهای اسلامی و مذهبی بود و همیشه در پی یادگیری بود. اوقات فراغتش را با گوش دادن به نوارهای مذهبی و مطالعه سپری میکرد. به انجام واجبات دینی اهمیت زیادی میداد و هرگز نماز را ترک نمیکرد.
از نظر اخلاق و رفتار، فردی نمونه بود. او نگاه ویژهای به کودکان داشت و با آنها بازی میکرد، به گونهای که کودکان او را با شور و شوق میدیدند و علاقه خاصی به او داشتند.
صله رحم را هرگز فراموش نمیکرد و خانواده را به این سنت نیکو توصیه میکرد. در هر فرصتی به دیدار اقوام و خویشان میرفت و با رفتار نیک خود، دل همه را به دست میآورد.
همیشه سخنش درباره شهادت و جبهه بود. عاشق شهادت و مشتاق زیارت امام حسین (ع) بود و میگفت: «من به جبهه میروم؛ یا تربت پاک کربلا را برایتان میآورم، یا شهید میشوم و تابوتم را برایتان میآورند.
شهید جلالی بهمنی، تشنه شهادت و دیدار معشوق بود، تا اینکه عطش دیدار معبود بر او چیره شد و دیگر نتوانست در این دنیا بماند.
در سال ۱۳۶۲ به جبهه اعزام شد و کمتر از یک ماه پس از حضور در جبهه مهران، در هجدهمین بهار عمر، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به دیدار حضرت دوست شتافت.
کسی که بنده صادق خدا باشد، نور حقیقت در وجودش میدرخشد. خداوند واقعیت زندگی او را با گفتارش به نمایش گذاشت؛ پس از رفتنش همه دریافتند که سخنانش نشانه ایمان و صداقت او بود.
وی تشنه معبود بود و سرانجام، چشمه عظمت الهی در جانش جوشید و به سوی خود فراخواند، و از آب زلال محبت الهی سیراب گشت.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!