به گزارش شبکه اطلاعرسانی هرمز، اشکها روبهروی تصاویر شما سرریز میشود و راه کلام را میبندد؛ با شما قهرمانان سرزمینم هستم بهراستی چگونه باید از شما گفت یا نوشت؟ واژهها در ذهن خاکستر گونه زمانه به پرواز درآمده و فقط بغضی عجیب گلو را میفشارد بهراستی یاد شما حرکت است؛ حرکتی رو به نور و روشنایی و حرکتی برای بهبودی وضعِ نا به سامان جهان بهراستی واژهای را نمیتوان یافت تا شمارا با آن ستود، زیرا از جان گذشتن در راه خدا لیاقت میخواهد و سعادتی است که نصیب هرکس نمیشود.
محله «الشهدا» یکی از محلات شهرستان بندرعباس است؛ با این تفاوت که بیش از چهل و هشت پرنده عاشق، پرواز ملکوتیشان را ازآنجا آغاز کرده و نام محله را با عروجشان مزین کردهاند. آری! محله «الشهدا» نامی آشنا و دلنشین برای همه آنانی است که سالها تنها با نشانی از شهید عزیزشان زیسته و با یادش خو گرفتهاند. آنچه مهم است حفظ راه شهداست، یعنی پاسداری از خون شهدا، این وظیفه اول ماست ایکنا هرمزگان قصد دارد شهدا این محله را به نسل جوان معرفی کند.
زندگینامه:
شهید عبدالرضا کمالی چهاردهم اسفندماه ۱۳۴۱ در آبادان، در خانوادهای که اصالتاً اهل ایسین از توابع شهرستان بندرعباس بودند، به دنیا آمد.
وی یکساله بود که همراه با خانواده به بندرعباس عزیمت کرده بود و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «حافظ» و دوران راهنمایی را در مدرسه «۲۸ مرداد» به پایان رساند. عبدالرضا که جوانی سختکوش، مؤمن و باهوش بود، دبیرستان را در «هنرستان فنی و حرفهای»، در رشتهٔ «برق» ادامه داد.
شهید کمالی مقارن با انقلاب و اعتراضات شدید به رژیم شاهنشاهی همراه با جوانان هممحلهای خود در این اعتراضات شرکت میکرد و یکی از اعضای فعال جنبشهای ضد شاه بود.
وی پس از پیروزی انقلاب، در مبارزه با فرهنگهای التقاطی و اعتراضات، با برپایی نمایشگاههای کتاب، عکس و پوستر و کارهای فرهنگی دیگر، در مکانهای مختلف بندرعباس و روستاهای اطراف؛ همچنین به برگزاری کلاسهای سیاسی، نظامی و اعتقادی در مسجد محله، همت گماشت.
این شهید گرانقدر سال آخر دبیرستان در رشته برق درس میخواند که جنگ تحمیلی شروع شد. عبدالرضا درس را رها کرد و همراه با شهید احمد مجرد و چند تن از دوستان محله به جبهه رفتند تا به پاسداری از میهن اسلامیاش بپردازد.
وی با سِمَت «آرپیجی زن» در جبهه حضور یافت، مردانه جنگید و سرانجام بیست و ششم تیرماه ۱۳۶۱ مقارن با ۲۵ رمضان در «شلمچه» (عملیات رمضان) براثر اصابت ترکش به گردن، همچون مولایش حسین بیسر به شهادت رسید.
وصیتنامه:
بسم رب الشهدا والصدیقین
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکمْ إِذَا قِیلَ لَکمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ ۚ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌای کسانی که ایمان آوردهاید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه خدا بیدرنگ خارج شوید (چون بار گران) به خاک زمین سختدل بستهاید؟ آیا راضی به زندگانی دنیا عوض آخرت شدهاید؟ درصورتیکه متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندکی بیش نیست.
وصیتم را با نام الله شروع میکنم، چونکه آغازگر زندگی و مرگ است؛ و با نام رهبری که هر لحظهای عمرش برای مستضعفان جهان، دریایی از نعمت است و ملتی که با خلوص جانش را در این راه نهاده است.
این وصیتنامه در قبال وصیتنامههای شهدا ارزشی ندارد، خود را کوچکتر از آن میدانم که بتوانم وصیتنامهای آنچنانی بنویسم.
خدایا! هماکنون که وصیتنامه را مینویسم با دلی پر از درد و گناه، خواستم بهپیش تو بیایم و با شهیدانی که کسی از حالشان باخبر نیست؛ و با شهیدانی که جسدهایشان بعد از ماهها یا هفتهها و یا... پیدا میشود، ملاقات کنم.
هر شهیدی با ریختن خونش، درسی بس عظیم به انسانهای دیگر میدهد.
خدایا! آیا اینچنین لیاقتی را به من میدهی؟ من که در عمرم نتوانستم خدمت کنم، اما با ریختن خون ناقابلم شاید توانسته باشم به جامعهٔ اسلامی که آن جامعهٔ در صراط مستقیم الله است، کمک کنم.
تنها خواهشی که از برادران و خواهران خود دارم، این است که امام را تنها نگذارند و همیشه و در همه حال به یاد خدا و نایب برحقش باشند، مبادا قلب او را از خود برنجانید که قلب امامزمان را رنجاندهاید امام را دعا کنید.
خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
انتهای خبر/
- صنایع دستی، هویت بخش هر منطقه است 1403/03/30 12:17
- ثبتنام 140 موکب برای برگزاری مهمانی غدیر 1403/03/30 09:14
- چهارشنبه معنوی را با کلامالله آغاز میکنیم 1403/03/30 00:01
- شاخصههای شهیدرئیسی، بهترین معیار برای برگزاری انتخابات پرشور 1403/03/29 10:13