خبر های امروز : 22
قولی که در جبهه جا ماند
فرهنگی | شماره خبر : 6197
1403-10-05 00:12 https://hormoz.ir/short/4OaQP
خاطره‌‌ای از شهید محمدزمان آشوری؛
قولی که در جبهه جا ماند
خواهر شهید تعریف می‌کند: یک روز نامه‌ای از او به دستمان رسید. در نامه نوشته بود؛ غصه نخورید، حالم خوب است و به زودی برمی‌گردم. او گفته بود که برمی‌گردد، اما هرگز به وعده‌اش عمل نکرد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «هرمز»، شهید «محمدزمان آشوری» پنجم شهريور ۱۳۳۶، در بخش سندرک تابعه شهرستان ميناب به دنيا آمد. پدرش محسن (فوت ۱۳۶۰) و مادرش تاجی نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. كارگر بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج كرد. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. هشتم مرداد ۱۳۶۲، در قلاويزان توسط نيروهای عراقی به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۷ پس از تفحص، در زادگاهش به خاک سپرده شد.

قوای که در جبهه جا ماند

برادرم، مردی مهربان و خوش‌اخلاق بود. با همه با نیکی و محبت رفتار می‌کرد و هر کاری که انجام می‌داد، برای رضایت خدا بود. نمازش همیشه به موقع بود و هیچ‌گاه در روزه‌اش کوتاهی نمی‌کرد.

روزی که تصمیم گرفت به جبهه برود، غمی سنگین بر دل همه ما نشست. تلاش کردیم او را از این تصمیم منصرف کنیم، اما او عزمش را جزم کرده بود. با لبخندی که همیشه روی لبش بود، سعی می‌کرد ما را قانع کند. دست‌هایش را دور گردنمان می‌انداخت و می‌گفت: «من می‌روم، اما خیلی زود برمی‌گردم.»

محمدزمان رفت و ما با چشمانی پر از اشک و دلی لبریز از اندوه به انتظار بازگشتش روز شماری می‌کردیم. یک روز نامه‌ای از او به دستمان رسید. در نامه نوشته بود: «غصه نخورید، حالم خوب است و به زودی برمی‌گردم.»

او گفته بود که برمی‌گردد، اما هرگز به وعده‌اش عمل نکرد.

(به نقل از خواهر شهید، زهرا آشوری)

انتهای خبر/

نظرات