به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هرمز، شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی» يكم ارديبهشت ۱۳۴۶، در شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود. پدرش غلام و مادرش سكينه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و ديپلم گرفت. سپس به فراگيری علوم دينی در حوزه علميه پرداخت. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت . هجدهم تير ماه ۱۳۶۵، با سمت تخريبچی در قلاويزان هنگام بازگشايی خط بر اثر انفجار مين و اصابت تركش آن و قطع دست و پا، شهيد شد. پيكر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. او را عباس نيز میناميدند.
چند شب قبل از شهادتش یا همان شب شهادت، خواب امام خمینی(ره) را دیدم که با چند آقای نورانی به خانهی ما آمده بودند! از امام سوال کردم؛ آقاجان! این آقایان چه کسانی هستند؟ امام لبخندی زدند و بعد به یکی از آن چند نفر اشاره کردند و فرودند؛ این آقا جدم حضرت امیرالمومنین علی(ع) و این دو نفر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند.
حیاط خانه با حضور آنها بسیار روشن شده بود. هر چهار نفرشان به اتاق عبدالمجید به راه افتادند، من هم به خودم جرئت دادم و پشت سرشان با فاصله راه افتادم. چه جذبه و وقاری داشتند، بوی عطر، خانه را آکنده بود. دم در اتاق که رسیدند ایستادند، امام برگشت و به من فرمودند؛ عکس عبدالمجید را بیاورید. ترسیدم و از امام سوال کردم؛ مگر عبدالمجید شهید شده؟ امام تبسمی کردند و در ادامه گفتند؛ به زودی میآید.
گفتم؛ من بچهام را تحویل آقا ابوالفضل(ع) دادهام، پس خودش کجاست؟ امام نگاهش را از من گرفتند و فرمودند؛ او نمیتواند بیاید. چیزی نگفتم. با ناراحتی عکس مجید را آوردم و تحویل امام دادم. تا امام عکس را گرفت از خواب پریدم، دوباره فکر و خیال و دلشورههای آزاردهنده به سراغم آمد. مثل همیشه برای اینکه دلم آرام بشود نذر کردم؛ به نانوایی محل پول دادم که بیست عدد نان بپزد و به مردم بدهد.
(به نقل از مادر شهید، سکینه زمانی)
انتهای خبر/