به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسن دانشمند» پانزدهم شهريور ۱۳۴۴، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش محمد، ژاندارم بود و مادرش بلقيس نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در دو رشته اقتصاد و تجربی درس خواند و ديپلم گرفت. دانشجوی دكترا در رشته داروسازی بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. هفدهم دی ماه ۱۳۶۵، با سمت مسئول محور عمليات در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
در همان دوران ابتدایی به عنوان شاگرد ممتاز شناخته شد و عکس و مشخصاتش در یکی از روزنامههای آن زمان به چاپ رسید. این تشویقات تأثیر عمیقی بر او داشت و موجب شد همواره در تحصیل موفق باشد. پس از اتمام دوران ابتدایی، وارد دوره راهنمایی شد و در این دوران علاوه بر تحصیل، در مجالس درس قرآن و حدیث شرکت میکرد. او با شور و علاقه فراوان، در مدت کوتاهی قرآن را فراگرفت و با صدای دلنشین خود در مراسم دعا و نیایش، آیات قرآن را تلاوت میکرد.
شهید حسن با رشد فکری و آگاهی اسلامی خود، به مسائل سیاسی و انقلابی نیز علاقهمند شد. در جریان انقلاب اسلامی، با پخش اعلامیههای حضرت امام (ره) و فعالیتهای تبلیغاتی، نقش مؤثری در آگاهیبخشی مردم داشت. او در تظاهرات و مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد و حتی یک بار پس از پخش اعلامیه، با هوشیاری از دست مأموران ساواک فرار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحصیلات خود را در دبیرستان شهید چمران بندرعباس ادامه داد و در رشته اقتصاد فارغالتحصیل شد. او در کنار تحصیل، در انجمن اسلامی فعالیت میکرد و با طراحی و خطاطی شعارهای اسلامی، به مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب میپرداخت. همچنین با تشکیل کتابخانه در مسجد محل، نوجوانان را به مطالعه و فعالیتهای فرهنگی تشویق میکرد.
شهید حسن دانشمند در ایام تعطیلات تابستان، در اردوهای وحدت و هجرت شرکت میکرد و با واحدهای بسیج، سپاه پاسداران، نهضت سوادآموزی و ستاد نماز جمعه همکاری داشت. هر چند به او پیشنهاد عضویت رسمی در سپاه داده شد، اما به دلیل ادامه تحصیل این پیشنهاد را نپذیرفت.
این شهید والامقام، با تلاش و تعهد خود، الگویی برای همسن و سالانش بود و سرانجام در راه اسلام و انقلاب به شهادت رسید. یاد و خاطره او همیشه در دلها زنده خواهد ماند.
شهید حسن دانشمند پس از پایان دوره دبیرستان، با احساس مسئولیتی عمیق و عشقی بیپایان به اسلام و قرآن، جبهه را هرگز فراموش نکرد. در تاریخ یکم تیرماه ۱۳۶۱ به همراه جمعی از دوستانش راهی جبهه شد. به دلیل گذراندن آموزشهای نظامی و عقیدتی پیش از آن و شناختی که از تواناییهایش وجود داشت، به واحد حساس و مقدس اطلاعات و عملیات در لشکر ثارالله پیوست. او در این واحد آموزشهای تکمیلی رزمی، آبی، خاکی و نقشهخوانی را به خوبی فرا گرفت و در سه عملیات بزرگ والفجر سه، چهار و پنج در جبهههای غرب حضور یافت.
پس از کسب تجربه در این عملیاتها، در عملیات افتخارآمیز خیبر در جبهه جنوب شرکت کرد و در این عملیات بر اثر حمله شیمیایی مجروح شد. پس از مداوا در بیمارستان، هرچند بهبودی نسبی یافت، اما آثار شیمیایی بر صورت و گردنش باقی ماند. با این حال، او این موضوع را از همه پنهان میکرد و معتقد بود که کارهایش تنها باید برای رضای خدا باشد.
بعد از بازگشت به بندرعباس، او به خدمت وظیفه در کمیته انقلاب اسلامی مشغول شد. در همین ایام، با تلاش و پشتکار فراوان، مدرک دیپلم علوم تجربی را نیز از دبیرستان ابنسینا دریافت کرد و با داشتن دو مدرک دیپلم (اقتصاد و علوم تجربی) خود را برای ورود به دانشگاه آماده کرد. او در سال ۱۳۶۵ در آزمون شرکت کرد و به عنوان دانشجوی دانشگاه ارومیه پذیرفته شد.
با این حال، عشق به جبهه و هوای سنگر او را آرام نمیگذاشت. در آبان ۱۳۶۴، با اصرار فراوان، از سپاه بندرعباس مأموریت گرفت و بار دیگر به عنوان رزمنده داوطلب به جبهه بازگشت. در این مقطع، به دلیل تجربه و تواناییهایش، دوباره به واحد اطلاعات و عملیات لشکر ثارالله پیوست و در عملیات سرنوشتساز والفجر هشت (آزادسازی فاو) شرکت کرد. رشادتهای او در این عملیات زبانزد بود.
حسن، که دیگر با جبهه و جنگ عجین شده بود، حاضر نبود سنگر را ترک کند و به خانه بازگردد. دوستانش از شجاعت، ایمان و اخلاص او سخن میگفتند و اسناد پس از شهادتش نشان داد که بهعنوان رزمنده بسیجی نمونه انتخاب شده بود.
او همیشه میگفت: «میخواهم بیشتر عمرم را در سنگر و کنار رزمندگان اسلام بگذرانم و همچنان سرباز امام زمان (عج) باشم.» شهادت برای او آرزوی دیرینهای بود و به سخنان امام خمینی (ره) با جان و دل عمل میکرد. او خوب میدانست که شهادت، بزرگترین سعادت دنیا و آخرت است.
پیکر مطهر او، که تنها یک پلاک به گردن داشت، به مدت ۱۵ روز روی آب باقی ماند تا سرانجام شناسایی و به خاک سپرده شد. این شهید عزیز، در بهشت زهرای بندرعباس به آرامش ابدی رسید.
انتهای خبر/